دشمن ترینِ سخنان نزد خداوند ـ عزّوجلّ ـ، آن است که چون کسی به دیگری بگوید : «از خدا بترس»، آن شخص پاسخ دهد : «تو خودت را بپای» [و پندش را گوشنکند] . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
عرشیات
متهم کردن غلامان لقمان را(2)
پنج شنبه 93 خرداد 22 , ساعت 8:29 صبح  

حکمت ربّ الوجود

( 3604) گفت لقمان سیّدا پیش خدا            

 

بنده خائن نباشد مرتضى‏

( 3605) امتحان کن جمله‏مان را اى کریم             

 

سیرمان در ده تو از آب حمیم‏

( 3606) بعد از آن ما را به صحرایى کَلان            

 

تو سواره ما پیاده مى‏دوان‏

( 3607) آن گهان بنگر تو بد کردار را            

 

صُنعهاى کاشف الاسرار را

( 3608) گشت ساقى خواجه از آب حمیم            

 

مر غلامان را و خوردند آن ز بیم‏

( 3609) بعد از آن مى‏راندشان در دشتها            

 

مى‏دویدندى میان کشتها

( 3610) قى در افتادند ایشان از عنا            

 

آب مى‏آورد ز ایشان میوه‏ها

( 3611)چون که لقمان را در آمد قى ز ناف            

 

مى‏برآمد از درونش آبِ صاف‏

( 3612) حکمت لقمان چو داند این نمود            

 

پس چه باشد حکمت ربُّ الوجود

 

سیدا: (الف علامت ندا) اى سید، اى مهتر.

مرتضى: مورد قبول، پسندیده، رضایت بخش.

حمیم: گرم.

کلان: فراخ، بزرگ.

صنع: کار.

کاشف الاسرار: پدید کننده رازها.

ساقى: نوشاننده.

عنا: رنج.

رَبّ الوجود: پروردگار هستى.

( 3604) گفت اى آقا بنده خیانتکار در پیش پروردگار خود امید موفقیت ندارد.( 3605) بیا و ما را امتحان کن باین طریق که آب گرم زیادى بما بخوران.( 3606) پس از آن ما را در صحراى وسیعى پیاده بدوان و خود نیز سواره با ما همراهى کن.( 3607) تا بد کردار را پیدا کرده و کارهاى کاشف الاسرار را بنگرى.( 3608) خواجه آب گرم بهمه غلامان داد و آنها نیز از ترس مجبور بخوردن شدند.( 3609) پس از آن آنها را در دشتها و کشتزارها مى‏دواند.( 3610) همگى از اثر خستگى و رنج بحال قى افتاده آبها را قى مى‏کردند و میوه‏ها هم مخلوط با آب مى‏آمد.( 3611) ولى وقتى لقمان قى مى‏کرد آب صاف از دهنش خارج مى‏شد.( 3612) حکمت لقمان که بتواند این قسم کار بکند حکمت خداوند هستى چگونه خواهد بود.

غلامان لقمان را به خوردن میوه‏ها متهم کردند و خواجه وى بر او خشم گرفت. چون لقمان سبب عتاب خواجه را پرسید و او آن را باز گفت، لقمان گفت دستور ده ما را آب گرم بخورانند سپس ما را در بیابانى فراخ بدوان. خواجه چنان کرد. چون غلامان را آب گرم خوراندند و در صحرا دوانیدند، به قى افتادند و میوه‏ها از معده آنان بیرون گشت، اما از معده لقمان جز آب صافى بیرون نیامد، و آشکار شد که لقمان بى‏گناه است و غلامانند که میوه‏ها را خورده‏اند.

سخن مولانا دراین ابیات هشداری است به انسان ها که ، هر گاه خرد وحکمت آدمى بى‏گناه را این چنین از میان گناهکاران برون آرد، حکمت خداوند با گناهکارانى که مى‏کوشند بزه خود را بر دیگران نهند چه خواهد کرد. او می گوید: حکمت ربّ الوجود را روزی می توان دید که نهفته ها آشکار می شود، که آشکار شدن آنها خواستهْ شما نیست.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 502 بازدید
بازدید دیروز: 528 بازدید
بازدید کل: 1400936 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]